عمــــــــــــار ، مونس غمهای من

عکس::حجاب هراسی با کارت تبریک

عکس::حجاب هراسی با کارت تبریک این روزها در آمریکا کارت و عروسکی به فروش می‌رسد که روی آن عکس یک دختر مسلمان محجبه کشیده شده و او را به عنوان یک تروریست معرفی می کند که این اقدام، خشم مسلمانان را برانگیخته است. کارت، یک دختر محجبه خندان را نشان می‌دهد که می گوید: «او دوست دارد مغز شما را متلاشی کند.» [align=justify] به گزارش مشرق ، کارتی که بر روی آن دختری محجبه را به عنوان بمب‌گذار انتحاری به تصویر کشیده است، خشم جامعه مسلمان آمریکا را برانگیخته است. در آمریکا کارت و عروسکی به فروش می‌رسد که بر روی آن عکس یک دختر مسلمان محجبه کشیده شده و او را به عنوان یک تروریست معرفی کرده است.[/align] [al...
1 مرداد 1392

چرا از نی نی وبلاگ رفتم؟

از وبلاگ ღ طعم بهشتღ سلام: قصد نداشتم این پست رو بنویسم.اما چند نفر از دوستان مایل بودند علت اینکه من دیگه توی نی نی وبلاگ حضور نخواهم داشت رو بدونند. امیدوارم به هیچ کس برنخوره.من همه ی مادرای نی نی وبلاگ رو دوست دارم و برای افکارشون ارزش قائلم. 1- متاسفانه نی نی سایت و نی نی وبلاگ فضایی شده برای به رخ کشیدن داشته ها.هر مادری سیسمونی کودکش رو از ریز تا درشت به نمایش میزاره،برای هر مناسبت کوچکی جشن های آنچنانی گرفته میشه و هدیه های آنچنانی و... من نمیگم این بده،هر خانواده ای رسم و رسومات خاص خودش رو داره که البته همه ی رسوم هم مورد تایید نیستند. اما چیزی که این وسط مهمه ، دل ِ اون مادر یا کودکیه که حسرت یک دونه از اون وسایلی ...
10 مرداد 1391

...و سکینه اسمی شد بی کلاس!

«عزیز» می گوید؛ زمان ما، میان خانواده ها دعوا بود سر اسم «سکینه». جان به جان شان می کردی، دست از این اسم برنمی داشتند. اول سکینه و بعد هم «رقیه». همین که می فهمیدند بچه شان دختر شده، خیلی زود یکی از این ۲ اسم را برمی داشتند. گاهی از قبل، این اسم را برای بچه شان برمی داشتند، تا یکی دیگر برندارد پیش دستی کند. اسم عزیزی بود سکینه. محترم، باوقار و متین. خب! قصه روشن بود. مردم امام حسین را دوست می داشتند، سلیقه امام حسین را هم دوست می داشتند. می دیدند امام حسین چه اسمی برای بچه شان گذاشته، همان را می گذاشتند روی بچه شان. الان هم مردم عاشق امام حسین اند. خیلی بیشتر از قبل، اما نمی دانم چرا اسم سکینه و رقیه نا...
14 خرداد 1391

وقتی دختر عمه باربی رو چادری کرد!

سلام خوشحالم که من هم به جمع خانواده نی نی ها اضافه شدم. اولین مطلبمو میخوام با خاطره دخترعمه عمار شروع کنم: باربی رو وقتی کلاس سوم بودم شناختم... دست و پاش ۹۰درجه کج و راست میشد و انگشتای ظریفی داشت..  و این برای من که عاشق چیزهای کوچولو و ظریف (مث خونه کوچیک،ماشین کوچیک) بودم رویا بود... خونه یکی از دخترهای افه ای فامیل بودیم که برای آب کردن دل من ، کمد باربی هاشو بهم نشون داد...  باباش وقتی سفرهای دریایی میرفت یکی از اینا رو براش می آورد... عید اون سال مامانم بعد از اصرار فراوان برام یکی از اونا رو با تمام وسایلش خرید.... اون سال من به تکلیف رسیده بودم و باربی من لباس درست و ...
21 دی 1390
1